آدم انتخاب گر است!
هر انتخابی هزینه دارد.
پذیرفتن این جمله سخت است ولی وقتی پذیرفتی حس های بد پر میکشد.
.
من پذیرفتم! در خیلی از جاهای زندگیم پذیرفته ام این هزینه را. درحال یاد گیری پذیرش بیشترم! زندگی دوراهی های زیادیس و راهی وسط ندارد!
.
مادر بودنم را پذیرفته ام!
.
انتخاب کرده ام وقتی پیر میشوم پسرم(فرزندم) فقط همین را بگوید:با مامان خوش گذشت!
.
چیز های عجیب غریب نمیخواهم!
تربیت برای پروفسور شدن و چند زبانه شدن و مدال المپیک را انتخاب نکرده ام! فقط زندگی شاد و آرامش محض!
.
این انتخاب هزینه دارد!
چندماهی است هزینه هایش را میپردازم!
زبان خواندنم متوقف شده است!
کتابهایم روی هم تلنبار شده است و سرجمع روزی نیم ساعت هم نمیخوانم!
اگر صبح کسی به خانمان بیاید با خانه ای کن فیکون مواجه میشوی! هزینه اش شرم من است!
.
کارهایم برای هیچ احدی قابل قبول نیست! تا این حد اهمیت به ورزش خودم و آرامش سعید قابل قبول نیست! ولی من پذیرفته ام!
هزینه اش نصیحت های تمام نشدنی است!
تا وقتی کمی روی پای خودش باشد و مستقل تر شود خونه امان بازار شام و کتابهایم خاک میخورند. اما هم من شادم هم سعید… همین تنها هدف زندگی من است!
هنوز هم نیاز به پذیرش بیشتری دارم! شاید هزینه بعدی استراحتم باشد برای انتخاب خواندن کتاب بیشتر و مرتب تر شدن خانه! این هزینه سنگین تر است! ولی شاید سال جدید نقطه آغازش باشد!
.
حالا شماهم انتخاب کنید، اهداف انتخاب ها رویاها همه هزینه دارند.
هزینه اش را هم خودتان انتخاب کنید.
هر دادی بستانی دارد.