فاطمه بازهم روز آخر سال شد
بازهم یکسال تمام شد.
با تمام نارضایتی هایی که طول سال همیشه از خودم و کارهایم دارم ولی در کل راضیم!
حول حالنا برای من هر سال اتفاق افتاده است.
من از زندگی همین را میخواهم!
امسالم با سال قبلم فرق کند!
از نوجوانی تا ۲۰سالگیم که هرسالم مثل هم بود خاطره به یاد ماندنی ندارم!
ولی ۲۰به بعد هرسال یا خودم سوپرایز شدم یا اطرافیانم!

ازدواج
لاغری عجیب
بچه دوماهه و چاقی
باز لاغری با شیردهی

کرونا و ۲ماه قرنطینه کامل و مادری کامل(کافی نه… کامل بله از مزایای کرونا بود) و شروع نویسندگی باسایت و پیج و جدی گرفتن علایق گم شده

مادرناکافی و کنکوری و خانه جنگ زده!
امسال هم مادرکافی و دارای اضافه وزن و خانه تمیز با ۱۴۲ دوست آشنایِ ناآشنا(درکانال تلگرام)

شاید اینها در زندگی همه اتفاق بیوفتد
ولی فراموششان کنند
ولی من نه فراموششان میکنم و نه از آنها بد میگویم حتی وزنم که مانند یویو بوده!
من در میان این هیاهو ها زندگی کرده ام
من درمیان همین هیاهو ها بزرگ شده ام.
من در همین میان رشده کرده ام.
من تقلا کرده ام از آن فاطمه ۱۸ ۱۹ساله فاصله بگیرم.
من تک تک این لحظات را زندگی کرده ام.
دست و پا زده ام.

نوک زده ام تا شکافی در پوسته ام ایجاد کنم تا سر برآرم و نور زندگی را ببینم…
امروز هم دفتر و کتابهایم را پهن کرده ام!
باید ببینم از جان ۱۴۰۲ چه میخواهم.
شاید کمی منظم تر از سالهای پیش حول حالنا را با خدا برنامه بچینیم!

۱۴۰۲تون حول الی احسن الحال

پ.ن: سفره هفت سین در دست تکمیل

#داستان_خود_من