مزخرفه!

هرچی مینویسم مزخرفه!

اصلا اونایی که خوب مینویسن چی کار میکنند؟

من نویسنده نمیشم! مثلا پگاه رمان اسطوره را چطور مینویسد ؟ به به این زیبایی و پر احساسی؟

من با زور تعدادی کلمات بی روح را فقط کنار هم قرار میدهم!

امرو ۱۴ امین صفحه را نوشتم! نه نه فکر نکیند ۱۴ صفحه آچهار یا حتی صفحه دفتر! به توصیه استاد کلانتری کاغد هایی برداشتم و شماره میزنم! که بعدا کنار هم قرارشان بدهم! هرجای رمان که خواستم را بنویسم! و بدون فکر بنویسم فقط و به اشتباهاتم فکر نکنم! روزهای اول خوب بود با شوق و دوق تمام یک دسته بزرگ برگه آچهار را ۴ قسمت کردم وروی هم گذاشتم و شروع کردم به نوشتن رویش!

یادداشت های رمان

اینم عکس کاغذهای من

دو سه روز اول فکر کنم ۹ صفحه را تند و بی وقفه مینوشتم! چند روزی کسل شدم کارهای نوروزی را شروع کردم و دست به قلم نبردم! نوشته های بی وقفه و هیجانزده ام از فرط جو گیری حرف های استاد خیلی بهترند ولی امروز نیم ساعت تمام به کاغذهای سفید خیره شدم! مجبور شدم فقط فصل بندی ها را از روی خلاصه بلندی که همان چند روز نوشتم دوباره بنویسم تا ذهنم باز شود ولی نشد!

همه اش عیب ها و سوراخ های داستان خار میشود و توی چشمم فرو میرود! از غلط های قانونی و منطقی بگیر تا احساسی و زبان فارسی!

انقدر به خودم میگویم مزخرفانت اینترنتی ننویس که یادم میروود من اولین داستانم است! اولین قدمم است! کتاب خواندن، حتی کتابهای کمی منطقی فلسفی، به این سختی نیست! انگار یک نفر پشت سرم ایستاده پنجه هایش را از بالای گوش هایم داخل کاسه سرم فرو کرده و میکشد! دقیقا حس کش آمدن مغزم را دارم!

یاد حرفی افتادم که نمیدانم گفته استاد شعبانعلی است یا استاد کلانتری که همین چند وقت پیش خوانده و یا حتی شاید گوش داده ام!!!

میگفت منتقد صرف یعنی خودش عرضه کاری ندارد که اگر داشت در حال انجام آن بود و وقتی برای گیر دادن به بقیه نمیکرد و اگر هم میدید اشتباهی را چون خودش تولید کننده بود میفهمید هر کسی چقدر زحمت کشیده پس سکوت میکرد! دقیقا حالا اوضاع منه! من قبلا آن زمانهای دور!شاید پنح سال پیش عرضه نوشتن نداشتم! خودم را منتقد خوبی میدانستم! و خب درست است که بی احترامیی نکردم! و تنها یکبار از پیج هما پور اصفهانی برنده نقد رمان شدم! ولی آن زمان که به رمانهای او خرده میگرفتم خودم عرضه نوشتن نداشتم! البته هنوزم ندارم! ولی میدانم نوشتن این همه رمان حداقل زمان و عشق میخواهد حتی بدترن رمانها! که رمانهایی که من نقد میکردم و در پیجم میگذاشتم به این بدیی نبودند و فقط از نظر خودم هم سوراخ ، سمبه داشتند فقط!

امروز که حسابی کم آوردم! ولی فرداهم روز خداست!