اولین باری که همه اهدافم رو دسته بندی کردم وقتی بود که از دانشگاه انصراف داده بودم پسر کوچولوم دنیا اومده بود پر از وقت آزاد ولی بی هدف و سردرگم بودم! همیشه تو مدرسه یک هدف داشتیم تموم کردن سال تحصیلی(!) هدفی واحد حداقل برای ۹۰نفر دقیقا همسن خودم در یک مقطع! ولی آرزو های خودمون و راه های رسیدنش که با اون ۹۰ نفر متقاوت بود رو بهمون یاد نداده بودن!

وقتی اهدافم رو روی کاغذ آوردم ۴۰زیر عنوان درست شده بود و این حجم از آرزو ترس داشت!

ولی خوبی این حجم از آرزو و دیدنشون باعث میشد خیلی تلاش کنم و وقتم رو بیهوده تلف نکنم!

ولی پیشرفت چشم گیری نداشت! همه چیز مورچه ای جلو میرفت و من به مراتب با کتاب های و متن های توسعه فردی در فضای وب فهمیدم این حجم آرزو درست نیست و به یکی دوتا رسوندم!

یک آرزو زودتر جلو میرفت! ولی حالا یه چیز دیگه ای که متوجه شدم برای شخض من که فقط صبح قبل از بیدار شدن پسرم وقت فوکوسم رو میزارم بقیه روز ره به بطالت(استراحت چیز دیگه ای هست بعدا میگم منظورم رو) میگذرونم! و عملا همش دراز کشیدم!

هنوزم دارم فکر میکنم و باز هم دفتر هامو درآوردم و شروع به برنامه ریزی کردم ولی حسم میگه برای من یه چیزی بین این هست!

یعنی نه اونقدر شلوغ و کم کم وقت بزارم که همه چیز اندازه یه مورچه جلو بره! نه اونقدر خلوت که باعث سستی بشه! و بچسبم به کاناپه!

یک هدف ثابت ماهانه یا ۱۰۰روزه یا فصلی یا سالانه ایجاد کنم و اون رو باید پیگیری کنم و کنارش هدف های کوچک و تفریحی!

هنوز سردرگمم، ولی با اینجا نوشتن میخوام خودم با خودم شفاف بشم و اگه کسی مثل من اول راه هست با خوندن تجربه من راه خودش رو بین همه راه های پیشنهادی دنیا پیدا کنه!